مرگ معماري سنتي

بررسي هنر معماري

مرگ معماري سنتي

۳۵۷ بازديد

مرگ معماري سنتي

به عنوان يك باستان شناس به شهرها و روستاهاي دور و نزديك سفرهاي زيادي مي كنم. در اين سفرها يك پديده بارزتر از هر چيز ديگر رخ مي نماياند آن هم چنبره فناوري بر ساحت سنتي زندگي است، فرقي هم نمي كند اينجا شهري بزرگ همچون تهران باشد يا روستايي كوچك در دورترين نقطه اين مرزو بوم. جامعه ما در حال گذار از سنت به مدرنيته است و طبيعي است سايه فناوري بر پيكر نحيف سنت سنگيني كند.

 

اين قضيه البته ارتباطي به قدرت رو به افزايش فناوري يا رو به ضعف نهادن سنت ندارد، بلكه بيشتر از بدفهمي و بويژه بدفهماندن سنت به نسل جوان ناشي مي شود. در اينجا با چند مثال ساده و روشن اين «كج فهمي و بدفهماندن» را شرح مي دهم.

 

شهرهاي جنوبي ايران به دليل برخورداري از آب و هواي گرمسيري و نخل هاي بلندبالا شهره هستند و ادبيات و فرهنگ عامه ما سرشار است از ضرب المثل ها و تشبيهاتي كه ايستادگي و مقاومت را بر قامت استوار اين نوع درختان مي بيند، اما متاسفانه در سال هاي اخير ساخت و نصب نخل هاي پلاستيكي در شهرهاي ايران بويژه بعضي از شهرهاي خطه جنوب باب شده است.

تاسف بارتر اين كه اين نوع نخل هاي مصنوعي نماد اقليم و فرهنگ شهرهاي ما نيز شده است. مثلا در ميدان چهارشير اهواز نخل هايي به رنگ هاي گوناگون كار گذاشته اند تا نسل جوان و مسافران ورودي به اين شهر بدانند كه اينجا ديار نخل هاي ايستا و استوار است!

 

در نوروز امسال در سفري به قزوين از شاهزاده حسين قزوين بازديد و به پديده اي عجيب و بديع برخوردم؛ دستگاه الكترونيكي كه با بلعيدن يك سكه براي شما لامپي به شكل شمع روشن مي كند.

 

مانده بوديم به اين فاجعه بخنديم يا بگرييم. به گمانم كسي كه اين دستگاه را طراحي كرده و كسي كه اين نوع دستگاه ها را در چنين فضاهاي مقدس كار مي گذارد هيچ تجربه حسي و هيچ خاطره لطيفي از روشن كردن شمع نداشته است.

 

وگرنه معاوضه آن لحظات عرفاني با اين يك دم فشردن دكمه ماشين، كار يك عقل معاش اسير در قيل و قال است و نه يك دل ويران شده كه در جستجوي نور و نار است.

 

مثال سوم، سال هاست ترجيع بند دردناك تمام سفرهايم شده مشاهده گنبد و گلدسته هاي فلزي بي تناسب است. كه شتابناك در حال جايگزين شدن با گنبد و گلدسته هاي آجري ايران است. (تصوير شماره ۲) هميشه با ديدن اين دست گنبدها، دچار شكي فلسفي مي شوم كه آيا سازنده آن گنبدهاي ساده و زيبا، گذشتگان ما بوده اند يا هنرمنداني از ديگر سرزمين ها، اين سازه ها را براي ما ايجاد كرده اند؟ يا به بياني ديگر آيا حافظ شيرين سخن اين مصرع را زير سقف يك گنبد ايراني سروده است يا خير؟

 

آنجا كه مي گويد: چيست اين سقف بلند ساده بسيار نقش. اما وقتي نام معماران ايراني چون حسين دامغاني، قوام الدين شيرازي، باقر بنا و ديگران را بر كتيبه هاي اين بناها مي خوانم، آن شك و ترديد فلسفي به يأس و اندوه مبدل مي شود. آخر شما كدام قوم را سراغ داريد كه اينچنين شتابناك مرگ معماري خود را اعلام كند؟!

 

كدام سرزمين را مي شناسيد كه با ساخت گنبدها و گلدسته هاي فلزي كوتاه و بي تناسب، خوانايي سيماي شهرهاي خود را دچار ابهام سازد؟!

 

در گذشته خصوصيات حجمي و ارتفاع بيشتر خانه ها به گونه اي بود كه كمتر خانه اي توسط ارتفاع و حجمش، خود را از ساير بناها متمايز مي ساخت. به همين دليل عناصر مهم شهري مانند مناره ها، گلدسته هاي مساجد و مدارس بخوبي از فاصله دور آشكار و نمايان بود و از نشانه هايي محسوب مي شدند كه موجب خوانايي سيماي شهر مي گشتند.

 

هنوز سوگند پدران و مادران خويش را در گوش جان مي شنويم كه گنبد طلايي آرامگاه امام رضا(ع) را از دور به شفاعت مي گرفتند و درخواست بازشدن گره از مشكلاتشان را داشتند. اما ساخت و سازهاي جديد نه تنها سيماي آرامگاه امام رضا(ع) را دچار ابهام كرده، بلكه بيشتر گنبدها و گلدسته ها در پس برج هاي بلندمرتبه امروزي در حال امحاست.

 

به عبارت ديگر در گذشته فقط دستان بناهاي ايدئولوژيك آسمان را به ياري مي طلبيدند اما امروزه ساختمان هاي فناوريك سينه آسمان را شكافته است. اما اين كجا و آن كجا؟ اين پديده در شهرهاي بزرگي چون تهران اجتناب ناپذير است اما در شهرهاي كوچكي چون نائين، دامغان و سمنان فاجعه آميز است. در تقابل ميان گنبدهاي فلزي كوتاه و بناهاي بلندمرتبه جديد، البته شكست نصيب دسته اول خواهد شد.

 

وقتي متاسفانه رسانه ها نيز در اين جنگ به ياري فناوري رفته اند و به امحاي آثار سنتي بي تفاوت هستند كه بيشتر از سر ناآگاهي است. براي نمونه مي توان از مجموعه خوش ساخت و طناز پايتخت ۲ كه در شب هاي عيد امسال از تلويزيون پخش شد، نام برد. قطعاً اين سريال ويژگي هاي مثبت و منفي زيادي داشته است كه اهل فن و منتقدان عزيز به آن پرداخته اند.

 

نويسندگان و كارگردان اين مجموعه به طور ناخواسته ساخت گنبد و گلدسته هاي فلزي را ترويج كردند كه در مقابل گنبدهاي اصيل معماري ايران محلي از اعراب ندارد.

 

چگونه مي توان از عوامل توليد اين مجموعه كه بر حرمت پدر تاكيد دارند، پذيرفت كه حرمت و احترام معماري سرزمين پدري را ناديده بينگارند! بر اين مساله ايمان دارم كه به دليل پخش اين مجموعه پرمخاطب، توليد اين نوع گنبد و گلدسته ها شايع تر از قبل خواهد شد و اين امر با رويكردي مثبت ترويج مي يابد و به اين ترتيب در جواب حافظ شيرين گفتار، شاعري اين گونه خواهد سرود: نيست اين سقف بلند ساده بسيار نقش!

 

با ذكر مثال هاي بالا كه مشتي از خروار است، مي توان چنين نتيجه گرفت كه چنبره فناوري پيش و بيش از آن كه در سيماي روستاها و شهرهاي ما خدشه وارد كند، در ذهن و جان ما رخنه كرده و طبيعي است رسوخ و ته نشين شدن اين پديده در اذهان كم دانش و ناآگاه، سريع تر و عميق تر اتفاق مي افتد.

 

پس اين وظيفه بر دوش همه ماست كه سنت هاي اصيل و ريشه دار فرهنگ سترگ و بالنده ايران اسلامي را در جامعه ترويج و تعميق نماييم و جامعه را با آرامش و بدون بحران از سنت به مدرنيته هدايت كنيم. فراموش نكنيم مدرنيته فرزند سنت است.

دكتر رضا نوري شادمهاني

باستان شناس

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.