پزشكان، وكلا، دانشمندان و معماران همه افرادي هستند كه هميشه فكر مي كنيم مي دانند كه چه مي كنند. و دليل خوبي هم داريم: اگر كارگر كافي شاپ صلاحيت و مهارت انجام كارش را نداشته باشد، احتمالاً آبميوه يا قهوه خوبي به شما نمي دهد. ولي اگر معمار خانه شما را خوب درست نكند، خانه روي سرتان خراب مي شود. چون ما انتظار داريم كه آنها كارشان را بلد باشند دليل نمي شود كه هميشه كارشان درست باشد. حتي معماران و مهندسين مجرب هم گاهي اشتباه مي كنند و شكست ها و افتضاحاتي اينچنين در ساختمان ها و سازه ها به بار مي آورند.
شماره ۵:
Lotus Riverside بخاطر باران متلاشي شد.
مجتمع ساختماني لوتوس ريورسايد در شانگهاي يك مجتمع ۱۱ ساختماني در كرانه يك رود است. تصور كنيد. در ژوئن ۲۰۰۹، اين پروژه نزديك به اتمام بود و اكثر آپارتمان هاي آن قبلاً فروخته شده بودند. يك روز كارگران سر ساختمان آمدند و ديدند كه يكي از ساختمان ها به يك طرف برگشته است ولي تقريباً سالم مانده است.
شكست شرم آور:
افتادن اين ساختمان به يك طرف بخاطر پاركينگ زيرزميني، كمي باران و ساخت و ساز مدل چيني بود.
خود ساختمان مشكلي نداشت با توجه به اينكه بعد از يك وري شدن تقريباً هيچ قسمت آن خراب نشده بود و خود ساختمان خوب ساخته شده بود مشكل در پيرامون و در واقع در زير آن بود. وقتي كارگران ساختماني كار خود را در يك پاركينگ زيرزميني در مجاور اين سازه آغاز كردند، هر چه خاك بود در زباله داني كنار نهر مجاور مي ريختند. بعد يك سري از مهندسين آمدند و درباره اشتباه بودن ايجاد مانع سر راه يك رودخانه در كنار يك پروژه ساختماني به آنها هشدار دادند كه البته آنها اين هشدار را ناديده گرفتند. وقتي كه باران آمد خاكريزهاي زباله داني متلاشي شدند و آب آن منطقه را برداشت. آب باران فونداسيون ساختمان را شست و ساختمان يك وري شد و چيزي نمانده بود كه مثل بازي دومينو، موجب سقوط ساختمان هاي ديگر شود.
شماره ۴:
سالن كنسرت والت ديزني، اشعه خورشيد را منعكس مي كند.
فرانك گري يكي از پركارترين معماران تاريخ است. طراحي هاي او از نماهاي موجدار گرفته تا نماهاي ديوانه وار، همه عجيب و غريب هستند. قاعدتاً وقتي طراحي هاي خلاقانه اي براي اين قوطي كبريت ها داشته باشيد، با مشكلات عجيبي روبرو مي شويد كه اين مشكلات مي توانند شامل مواردي همچون ساختماني باشند كه دائماً بر سر عابرين برف مي ريزد، يا ساختماني كه كفش هاي پاشنه بلند خانم ها را مي خورد و يا ساختماني كه بر چيزهايي كه در مجاور آن هستند، اشعه هاي آفتاب پرت مي كند.
شكست خجالت آور:
همانطور كه در تصوير مي بينيد، ساختمان موردنظر بسيار براق است و با آنكه همه چيزهاي براق يك جورهايي زيبا هستند، ولي نور را منعكس مي كنند. اگر آن نور را بر منطقه خاصي متمركز كنيد و زاويه راستي تشكيل دهيد، ليزر خام درست كرده ايد. اگر شما شخصيت منفي يك داستان بوديد، از اين دانش براي حك كردن نام خودتان بر روي ماه استفاده مي كرديد! ولي اگر شما سالن كنسرت والت ديزني در لوس آنجلس بوديد، روياهاي خود را كمي پايين تر مي آورديد: و چندتا از مجتمع هاي مجاور مانند برج هاي پرومناد را تا ۱۵ درجه گرم مي كرديد! يا راننده را در پشت چراغ هاي راهنمايي رانندگي مجاور ساختمان كور مي كرديد! يا پياده روها را داغ مي كرديد! فرانك گري به اين ساختمان اشعه هاي غيرقابل كنترل مرگ داده است.
اين مشكل با سندبلاست كردن بيرون مناطق مشكل دار و كاهش نور خيره كننده حل شد. ولي اگر واقعاً مي خواهيد در ساختماني بمانيد كه قادر است از شما متنفر شود، هميشه در لوس آنجلس ساختماني هست كه در استخر خودش اشعه آفتاب مي تاباند.
شماره ۳:
استاديوم تروپيكانا
طراحان استاديوم تروپيكانا كه زمين اختصاصي Tampa Bay Devil Rays است، يك مشكل عمده دارد: سقف اين سازه براي بازي هاي بيسبال مانع ايجاد مي كند.
شكست شرم آور:
براي آنهايي كه از جهان ديگري آمده اند يا با بازي بيسبال آشنا نيستند، ولي در عين حال اقدام به طراحي يك استاديوم مي كنند مي گوييم كه در ورزش بيسبال گاهي توپ ارتفاع زيادي مي يابد و سقف نبايد آنقدر كوتاه باشد كه براي توپ مانع ايجاد كند. غير از سقف، قسمت هاي ديگر استاديوم چندان براي بازي مهم نيستند. بنابراين ساختن استاديومي با موانع هوايي، بالون هواي گرم و پرنده هاي آزاد در فضاي استاديوم ايده خوبي نيست.
شماره ۲:
برج جان هانكوك سعي مي كند عابرين را بكشد.
مركز جان هانكوك برنده جايزه افتخاري ملي و معتبر از موسسه معماران آمريكا در سال ۱۹۷۷، بلندترين ساختمان بوستون است و براي عابريني كه هر دقيقه و هر روز از كنار آن مي گذرند يك خطر جدي محسوب مي شود.
شكست شرم آور:
شيشه هاي پنجره هاي اين ساختمان روي پياده رو سقوط مي كنند. البته اين شيشه ها شيشه هاي كوچك و نقلي نيستند، بلكه شيشه هاي ۵ در ۱۲ فوتي و با وزن ۵۰۰ پوند هستند كه قطعاً سقوط آنها بر روي سر عابرين موجب مرگ آنها مي شود. و فقط چندتا شيشه انگشت شما نيستند، بلكه صدها شيشه مرگبار هستند. مشكل بدانجا رسيد كه هر وقت سرعت باد از ۴۵ مايل بر ساعت بيشتر مي شد، پليس كل منطقه اطراف ساختمان را به دليل ايمني عمومي تعطيل مي كرد. در تندباد ژانويه سال ۱۹۷۳ بيش از ۶۰ پنجره از نماي ساختمان جدا شدند. تا آوريل آن سال، بيش از يك جريب از نماي ساختمان با تخته چندلايي پوشانده شد. ابتدا اين تخته ها را به رنگ سياه رنگ كردند تا آنها را پنهان كنند، ولي انگار كه چسب زخم روي جوش زده باشيد و به همه بگوييد كه زخم چاقو خورده ايد؛ بعد از مدتي يك شمشيرساز وارد مدرسه شما شود و شهرت شما را خراب كند و همه متوجه دروغ شما شوند. فقط خجالت برايتان مي ماند.
تيمي از مهندسين، معماران و سازندگان جمع شدند و براي يافتن راه حل اين مشكل كار كردند، ولي يافته هاي آنها پنهان ماند. البته در نهايت فاش شد كه در اتصالات لحيم سربي مشكل وجود داشته يا به درستي متصل نشده اند يا غيره. در آخر مشكل حل شد، ولي به هزينه جايگزين كردن تك تك پنجره ها به قيمت نهايي ۷ ميليون دلار. احتمالاً بعد از پرداخت اين هزينه براي درست كردن مشكل همه دوست دارند بعد از مدرسه در باغچه ساختمان هانكوك كار كنند!
شماره ۱:
مركز Citigroup تقريباً منهتن را نابود مي كند.
معمار LeMessurier به هنگام طراحي مركز سيتي گروپ در اوايل دهه هفتاد، يك دردسر كوچك داشت: سايت ساختماني توسط كليساي سنت پيترز لوتران اشغال شده بود و آنها قصد جابجايي نداشتند. اگر او مي خواست در آن قطعه زمين آسمانخراش بسازد، بايد رسماً آن را در آسمان مي ساخت. پس بجاي متوسل شدن به جادوگري، اين معمار در عوض يك آسمانخراش معلق در بالاي اين كليساي كوچك ساخت. نتيجه آن مركز سيتي گروپ به ارتفاع ۹۱۵ فوت بالاتر از خيابان هاي نيويورك بود و اين كليساي كوچك در مقابل آن همچون كوتوله بود.
شكست خجالت آور:
يك روز مهندس جوئل واينستاين كه داشت به نقشه ها ساختمان نگاه مي كرد پيش خودش گفت: اين آسمانخراش تحمل بادهاي قائم (بادهايي كه به گوشه هاي ساختمان و نه به سطوح صاف مي خورند) را ندارد و بيشتر از آنچه آنها فكر مي كنند به ساختمان نيرو وارد مي كند. بجاي آنكه اتصالات بهم جوش داده شوند، بر طبق دستور معمار، بهم پيچ شده بودند. و هرچه آدامس روي آنها بچسبانيد تا اتصالات را محكم نگه داريد، در واقع هيچ كمكي نمي كند. كارشناسان تخمين زدند كه پيچ كردن اتصالات بجاي جوش دادن آنها بهم، اگر بطور متوسط هر ۵۵ سال يكبار، توفاني در نيويورك اتفاق بيفتد، اين ساختمان واژگون مي شود.
خب آنها بايد چه مي كردند؟ آيا هر وقت توفان مي آمد بايد آن منطقه را تخليه مي كردند؟ خير. حداقل درباره اين فاجعه قريب الوقوع به مردم هشدار مي دادند؟ خير. كنفرانس خبري مي گذاشتند و اطلاع مي دادند كه اين ساختمان هيچ خطري ندارد، پس خفه شويد و نگران نباشيد؟ باز هم خير. سيتي گروپ درخواست كرد كه صليب سرخ اقدامات اضطراري مخفيانه اي در صورت متلاشي شدن ساختمان ايجاد كند. بله، راه حل آنها همين بود: بجاي آنكه از فاجعه جلوگيري كنند، تصميم گرفتند برنامه بريزند تا بتوانند بعد از فاجعه اجساد مردم را جمع آوري كنند.
كارگران ساختماني شب ها كار مي كردند (براي مخفيانه ماندن عمليات) و با شتاب همه اتصالات را شب ها جوش مي دادند، و سرعت كار آنها حتي از توفان هاي فصلي هم بيشتر بود. همان سال، توفان الا درست به سمت نيويورك سيتي آمد. اين توفان مي توانست بادهايي ايجاد كند كه سرعت اين بادها قطعاً اين ساختمان را واژگون مي كرد، ولي از خوش شانسي آنها، توفان الا درست در دقيقه نود به سمت دريا برگشت و ساختمان بدون هيچ حادثه اي سر جاي خود ماند.
ولي اگر همه چيز طور ديگري پيش مي رفت چه؟ بدترين اتفاق چه مي توانست باشد؟ قطعاً مجموعه سيتي گروپ يك ساختمان ديگر مي ساخت، ولي مردمي كه كشته مي شدند چه؟ دقت داشته باشيد كه اين ساختمان درست در وسط نيويورك سيتي است. پس اگر واژگون شود، مودبانه و با زانو فرود نمي آيد. صليب سرخ تخمين زده است كه نرخ كشته شدگان حدود ۲۰۰ هزار نفر خواهد بود و ۱۵۶ بلوك ساختماني صدمه خواهند ديد. اين اساساً به معناي خراب شدن كل جزيره منهتن است. و همه اينها تقصير كسي است كه از نوع غلطي از وسيله اتصال استفاده كرده است.