در كنار حفظ امنيت، تنظيم شرايط محيطي براي بقا و برقراري امكان زيست آدمي و يا براي تأمين بيشتر آسايش و ارتقاي سطح كيفي زندگي، از اصلي ترين تلاش هاي تاريخي انسان شمرده مي شود. به ويژه اقليم هاي سخت، با سرما و گرماهاي كشنده، با آفتاب تيز و سوزاننده، بادهاي بد و طوفان هاي مخرب و... مبارزه اي دشوار را در پيش پاي تمدن هاي بشري گذاشته اند.
آنچه امروزه به اتكاء سامانه هاي فني و دستگاه هاي مختلف الكتريكي و البته با صرف هزينه و انرژي فراوان تأمين مي شود و همچنين رعايت اصول و روش هايي كه به كنترل بهتر شرايط زندگي مي انجامد، اگرچه امروزه گاهي در حد بخش نامه ها و قوانين اداري ظاهراً دست و پاگير باقي مي مانند، اما روزگاري دغدغه ي ناگزير و موضوع هوشمندي معماران بوده است. خانه به عنوان اولين و فراگيرترين نياز معماري، باغ، كاروانسراهاي ميان راهي، بناهاي مذهبي و... همه و همه، از كوير تا جنگل و از سواحل شرجي تا كوهستان هاي برف گير، با توسل به ترفندهاي معمارانه، بايد آدمي را، به فراخور كاربري، از گزند دشواري هاي آب و هوا نجات دهند. ترفندهايي كه مطالعه و شناخت آن ها، علاوه بر جاذبه هاي تاريخي، گاهي با اندكي تغيير و روزآمدي، همچنان به واسطه عملي و مقرون به صرفه بودن، كاربردي و حائز اهميت علمي و اجرايي مي باشند.
تسلط بر همين فنون و استفاده از ابداعات و خلاقيت هاي تنظيم شرايط محيطي، از عواملي بود كه توانست در كنار پيشرفت هاي اجتماعي، فرهنگي و علمي، بشر اوليه را از سكونت گاه هاي بدوي به سمت مجتمع هاي مسكوني پيشرفته تر روستايي و شهري روانه كند.
ـ وجود امكانات اوليه زندگي، مثل دسترسي آسان به آب و خوراك و...، در جايگيري اجتماعات مسكوني تعيين كننده بودند. اما اين باعث نمي شد كه خوشي آب و هوا، دور از چشم بماند. حتي اختلافات جزئي در عوارض جغرافيايي، پوشش گياهي، وجود موضعي بادپناه و... مي توانست در مجاورت همان امكانات اوليه، شرايطي كم و بيش متفاوت را ايجاد كند كه بايد به دقت انتخاب مي شد. جهت گيري ساختمان ها موضوع فوق العاده مهم ديگري بود كه با دانش و تجربه، متناسب با تعداد روزهاي گرم و سرد ساليانه محل، زاويه تابش آفتاب در عرض جغرافيايي و جهت بادهاي غالب محلي متغير بود. در اقليم متنوع ايران، سه رون (جهت گيري مشترك محلي بناها) بيشتر به¬كار رفته است؛ رون اصفهاني در امتداد شمال غربي ـ جنوب شرقي، رون راسته در امتداد شمال شرقي ـ جنوب¬غربي و رون كرماني در امتداد غربي ـ شرقي. در اين جاي گيري، تراكم بافت هاي مسكوني هم عاملي بودند براي مقابله با نفوذ آسيب هاي اقليمي. الگوهاي معماري درونگرا نيز، در خدمت ايجاد محيطي آرام و مطبوع انتخاب مي¬شدند.
ـ تهويه و كوران هوا از دو جهت اهميت بيشتري در طراحي ساختمان داشت. اول اينكه موجب تأمين هواي تازه و پاك مي شد و از طرفي در تقليل گرماي تابستاني مي¬توانست نقشي مؤثر ايفا كند. قسمت عمده اين عمل به كمك بادهاي محلي انجام مي شد. بادخان ها و بادگيرها، پيچيده¬ترين عناصر ساختماني بودند كه اين وظيفه را به عهده داشتند. بادگيرها برحسب اقليم و چگونگي بادهاي محلي، گاهي جريان باد را ـ با فرم هاي يك سويه، دوسويه و... ـ به داخل بنا هدايت مي كردند و يا گاهي هم با ايجاد مكش، موجب تقويت گردش هوا مي شدند. در بادگيرهاي نوع اول ممكن بود رطوبت جذب شده درون مصالح ساختماني، بوته¬ها و خاشاك جلوي دهانه بادگير، كه مرتباً آب پاشي مي¬شدند، و يا حوض كوچك زير بادگير، سامانه برودتي را كامل كنند. در بادگيرهاي نوع دوم؛ هواي مكيده شده با عبور از روي باغچه ها و حوض هاي بزرگ آب داخل حياط و يا حوضچه هاي نزديك بادگير، برودتي مضاعف و نسيمي تقريباً دائمي به همراه داشت. روزن ها، پنجره هاي رو به حياط، پاچنگ ها و... مسير اين جريان باد را مهيا و تسهيل مي كردند. با شروع سرما، درصورت لزوم، مسير بادگيرها با تعبيه دريچه اي قابل انسداد بود. خنكي بادگيرها حتي براي نگهداري مواد غذايي هم كارايي داشتند. هنوز هم نمونه هاي خوبي از اين عملكرد، به طور مثال در بعضي خانه هاي حوالي هرمزگان، به چشم مي خورد.
بخش ديگري از كوران هوا با ترتيب و چيدمان عناصري به وجود مي آمد كه بر اساس اختلاف دماي هوا در سايه و روشن ها و سيركولاسيون هواي گرم و خنك عمل مي كرد. ساباط ها و پيچ و خم ها و تغيير ابعاد متوالي معابر، در كاركرد شهري و عناصري از جمله هشتي ها، دالان ها، رواق ها و... در قسمت هاي داخلي بنا، اين مهم را براي كاربران فراهم مي كردند. ترتيب چيدن، جهت، ارتفاع و اندازه پنجره ها، ....گ ها و بازشوها، به شكلي كه چرخه كاملي براي حركت هوا و بادهاي محلي ايجاد شود نيز، به دقت طراحي مي شد.
ـ زندگي گردشي و كوچ داخلي در خانه هاي ايراني موضوع ديگري است كه در جهت استفاده بهينه از شرايط محيطي، مورد توجه قرار مي گرفت. به اينصورت كه؛ محل اسكان فصلي خانواده بر اساس ميزان آفتاب گيري و سايه ي اتاق ها در بخش هاي شمالي يا جنوبي و شرقي و غربي در طول فصول سال جابه جا مي شد. اتاق هاي آفتابگير و گرم شمالي مناسب زندگي در فصل زمستان بودند و اتاق هاي جنوبي و نسار، به خاطر سايه هاي بلند و طولاني مدت، مفر گرماي تابستاني به شمار مي آمدند. فضاهاي اختصاصي تر، همچون بهارخواب ها، تراس ها و يا پشت بام هايي كه با ديواري كوتاه محفوظ شده بودند هم براي خواب مطبوع شبانه تابستاني انتخاب مي شدند. در شهرهايي كه با توجه به سطح آب هاي زيرزميني و جنس خاك، امكان احداث زيرزمين وجود داشته، استفاده از فضاي خنك زيرزمين هاي خانگي هم در تابستان رواج داشت. زيرزمين هاي مجلل و مزين خانه هاي كاشان با بادگيرهاي اختصاصي و شوادان هاي دزفول و شوشتر و... گواه اين مطلب است. سهولت گرم كردن زاغه ها و كنده ها، اتاق¬هاي زيرزمين و سكونت گاه هاي زيرزميني همچنين براي فصل زمستان در اقليم هاي سردسير مورد توجه بوده است. كوچكي ضريب تبادل حرارتي زيرزمين ها، فرصتي طلايي براي معماران در طرح و ساخت حمام ها و حتي شبستان¬هاي زمستاني مساجد، مثل شبستان كوتاه زمستاني مسجد جامع اصفهان و... فراهم مي آورد.
ـ اتاق هايي كه سقف هاي بلند دارند، به خاطر سبكي و بالا رفتن هواي گرم، هميشه خنك تر و مطبوع تر هستند. به ويژه اگر اين بلندي سقف، توام با هواكش بالاي سقف هاي گنبدي، خروج هواي گرم را هدايت و تسريع كنند. اما چنانچه نياز به حبس گرما باشد، مثل گرمينه حمام ها، اين روزن ها جاي خود را به جامخانه ها مي دهند. در عوض اتاق هاي كوچك با سقف هاي كوتاه به راحتي و با حداقل سوخت وسايل گرمايشي، گرم مي شوند. از اين جهت انتخاب ابعاد و حجم و ارتفاع اتاق ها، ارتباط مستقيم با اقليم و فصل سكونت داشت. لايه بندي فضاها نيز تأثير به سزايي در تبادل حرارتي دارد. دماي مناسب هوا در پستوها و اتاق¬هاي پشتي، استفاده از ايوان و سلسله مراتب رسيدن به اتاق¬هاي اصلي و ساخت اتاق هاي تو در تو، خانه را از نفوذ گرماي تابستان و سرماي زمستان محفوظ نگه مي دارد. ترتيب بخش هاي ورودي، سربينه و گرمينه حمام ها، مثال كاربردي و روشني از ايده لايه بندي فضاها را نمايش مي¬دهد. از آنجا كه سرعت و ميزان انتقال انرژي گرمايي بين دو فضاي مجاور، با اختلاف دما، تناسب مستقيم دارد، در كاروانسراهاي سردسيري، ساخت اصطبل در حلقه بيروني بنا و يا استفاده از اتاقي در بالاي طويله هاي روستايي، شيوه اي بود براي استفاده از گرماي بدن حيوانات.
ـ پوشش هاي شيب دار و يا منحني، چه به صورت تاق آهنگ و چه به شكل گنبد، اين مزيت را هم داشتند كه مي¬توانستند با تغيير سطح تابش آفتاب و افزايش سطح جذب، تبديل نور خورشيد به انرژي گرمايي را به حداقل برسانند. گاهي پوشش داخلي گنبدهاي دوپوش، به منظور كاهش حجم و ارتفاع فضا و به عنوان نوعي پنام عمل مي كرده است. در روستاهاي مناطق سردسيري، كه ميزان جذب آفتاب در زمستان قابل توجه نيست، تلنبار ذخيره زمستاني علوفه دامي بر روي پشت بام هاي تخت و پارو نكردن پوشش برف سبك، به منظور نوعي عايق حرارتي هم انجام مي شد و جلوي نفوذ سرماهاي كشنده را مي گرفت. در اين ميان؛ ضريب حرارتي مصالح را هم بايد در نظر داشت. خشت، آجر و چوب، به عنوان مصالح اصلي ساختماني از ضريب حرارتي بالايي برخوردار هستند. اين ويژگي باعث مي شود تا با حداقل تبادل حرارتي، در طول روز از نفوذ گرما جلوگيري كنند و هم گرما را براي شب هاي سرد [كويري] ذخيره كنند. ظرفيت حرارتي ديوارهاي قطور اين خاصيت را در حد نياز تقويت مي كرد. به نوعي اين خاصيت حبس حرارتي، در مورد آب حوض خانه ها نيز صادق است. ديواره هاي صندوقه را ـ اگرچه به نيت سبك كردن ديوارها مي ساختند ـ شايد بتوان به منزله نوعي پنام و لايه ي مؤثر در تبادل حرارت هم مورد بررسي قرار داد. لمبه كوبي پوشش هاي تخت چوبي، علاوه بر زيبائي، در پنام كاري اتاق ها و كاهش تبادل حرارتي از طريق سقف، عملكرد داشته اند. در مقابل؛ كف پوش ها و يا فرش ها و زيراندازهاي ضخيم و پرزدار، همين وظيفه ي مهم را در كف اتاق ها انجام مي دادند. از اين دست، لذت تكيه به پشتي هايي كه حائل ديوار سرد هستند هم گفتني است.
ـ معماري متعالي موظف بود؛ با ابزارها و اجزايي، همانطور كه بنا، خانه و ساكنين آن را، از گرماي تابستان مصون نگه مي دارد، در عين حال زمينه حداكثري استفاده از گرماي آفتاب كم رمق زمستاني، را هم فراهم نمايد. براي اين كار سايه بان ها لوازم كارآمدي بودند. اندازه و شيب اين سايه بان ها را طوري انتخاب مي كردند كه جلوي ورود آفتاب تند و عمودي تابستان را مي گرفت اما مانعي براي ورود آفتاب مايل زمستاني نبود. همچنين درختان برگ ريز؛ سايه تابستاني داشتند، ولي جلوي آفتاب زمستاني را هم نمي¬گرفتند. درصورت نياز هم، سبزي باغ ها و باغچه ها را، در زمستان، بوته ها و يا درختان سوزني برگ تأمين مي¬كردند. اين درختان مقاوم و يا ديوارهاي بلند بادبند، به شكل سپري دفاعي در پيرامون باغ و يا محلات مسكوني، قادر بودند قسمت عمده بادهاي سرد زمستاني را، مهار و از يخ¬بندان هاي شديد جلوگيري كنند.
پيچك هاي داربستي، درختان تزئيني پهن برگ و يا حتي درختان مثمر، پرده هاي داخلي، پرده هاي حصيري بيرون پنجره ها، تابش بندها و آفتاب شكن ها و...، بيشتر جلوي اشعه هاي خورشيد تابستاني را مي گرفتند. مشبك ها و شيشه هاي رنگي، همان طور كه باعث تعديل و تلطيف نور مي شدند و تأثيراتي رواني در القاي حس گرما و سرما داشتند، ميزان انرژي گرمايي آفتاب را در اتاق ها و شاه¬نشين ها، به مقدار قابل ملاحظه اي، كاهش مي دادند. انتخاب رنگ سطوح ديوارها هم براي نماهاي داخلي و خارجي و يا رنگ مصالح پوشش بام ها، در كيفيت جذب يا انعكاس نور آفتاب مورد توجه قرار مي گرفت. در مناطق گرمسيري جنوب، گاهي پنجره ها را علاوه بر كوچكي، در ارتفاعي بالاتر از حد معمول ايجاد مي كردند تا نور و گرماي منعكس شده از سطح زمين، كمتر به داخل نفوذ كند. تبخير تابستاني و خنكي حاصل از آن هم به عهده حوض و فضاي سبز باغچه ها بود. باريكي و كم عرضي كوچه ها در كنار ديوارهاي بلند مجاور هم سايه هاي خوبي در تابستان ايجاد مي كنند. كوچه هاي بافت تاريخي بوشهر مثال مناسبي براي اين نوع طراحي شهري است. چگونگي طرح و ساخت يخچال ها و آب انبارها، به خصوص ديوارهاي سايه انداز آن ها هم، مبحث جالب ديگري است در چگونگي فرار از گرماي آفتاب و تأمين آب آشاميدني خنك و دلچسب.
ـ آنچه گذشت را شايد بتوان در تعبيري كوتاه خلاصه كرد؛ معماري خوداتكاء، انسان مدار و مبتني بر نيازهاي اختصاصي هر كاربر. و ديگر اينكه در معماري ايراني؛ عملكرد، زيبائي، فرم و بيان ايدئولوژيك چنان پيچيده و توام خلق شده اند و معمار آنچنان زيركانه اين موضوعات را در هم تنيده است كه به دشواري [نزديك به ناممكن] بتوان يكي را بر ديگري ترجيح داد و يا آن را مقدم از باقي بايدها دانست.
سعيد فلاح فر