اگر كمي در سطح شهر رشت قدم بزني و نگاهي به خانههاي اين شهر بيندازي، ديگر نه خبري از آن خانههاي چوبي با تالارهاي بزرگ و پيوسته در جلوي خانه است و نه حوضهايي نيلي كه تا همين چند دهه پيش، جولانگاه ماهيهاي گُلي بود.
حتي ديگر براي ساخت خانهها از مصالح متناسب با اقليم گيلان هم استفاده نميشود و چوب و كاه و كُلُش جايش را به حلب و سنگ و بتن داده و نماهاي كامپوزيت و سنگ، جاي نماهاي نيل كاري شده ساختمانهاي قديمي را گرفته است.
سابق بر اين محدوده بين خانههاي قديمي را پرچينهاي كوتاهي كه از ساقههاي درختان ساخته ميشد و در گويش محلي به آن (آجار) ميگويند مشخص ميكرد و جداسازي محدوده هر ملك از ساير املاك با پرچين، باعث ميشد تا همسايگان در ارتباط نزديكتري باهم بوده و به قولي از حالوروز هم باخبر باشند.
بنا به گفته قديميها، اين پرچينها اگرچه حصاري براي تعيين محدوده هر خانه بود اما حصاري بر روابط عاطفي بين همسايگان به شمار نميآمد و حتي از بالاي اين پرچينها همسايگان در تعامل مدام با يكديگر بودند.
براي مثال همسايهاي كه روزانه توليد تخممرغ داشت، به همسايه بغلدستي تخممرغ ميداد و از او براي چاشني غذايش نارنج ميگرفت و همين تعاملات بود كه چاشنيهاي زندگي را بيشتر و بيشتر ميكرد.
برخي ويژگيهاي خانههاي سنتي گيلان | |
مصالح ساختماني | معماري اين منطقه از چوب و الياف گياهي بهصورت عمده بهرهبرداري كرده است، جنگلهاي انبوه در كنار مزارع برنج از مهمترين منابع تأمين مصالح ساختماني منطقه هستند. ني «لي» و ساقههاي برنج عناصر اصلي تشكيلدهنده پوشش سقفها هستند، سقفهايي كه به دليل شدت و تداوم بارندگي هميشه بهصورت دو يا چهار شيبه ساخته ميشوند. با توجه به اين عوامل در خانههاي روستايي گيلان ازلحاظ نوع معماري و مصالح بكار رفته گوناگوني فراواني ديده ميشود، استفاده از گالي يا كولش نيز تنها محدود به پوششي براي سقف شيبدارنيست، ريسمان تابيده شده از كولش كه به «وريس» معروف است، گاهي نقش سازهاي دارد اين درحاليكه وريس بيشتر در محل اتصال دو عضو چوبي كاربرد زيادي داشته است. رنگ غالب يك بناي بومي غالباً در هارموني كامل با محيط اطراف است. چوب نيز نقش سازهاي مهمي را در سازههاي بومي گيلان دارد، در برش زير نفوذ و رسوخ عوامل طبيعت كه در نقشهاي مختلف چه در نقش سازهاي و چه در نقش تزئيني خودنمايي ميكند، به تصوير كشيده شده است. |
شكل و پوشش سقف |
در برخي از نقاط گيلان كه امكان استفاده از سفال موجود است پوششي از سفال بر روي زيرسازي از ني و توفال وظيفه جمعآوري آب باران از بام و هدايت آن به آبروها و ناودانها را به عهده دارد، استفاده از تختههاي پهن نيز در مناطق جنگلي گيلان براي پوشش سقف و جلوگيري از نفوذ باران مرسوم است، سقف شيبدار بر روي سازهاي چوبي قرار دارد. |
وجود بالكن در ساختمان |
فضاي خالي بين بدنه اصلي بنا و امتداد سقف كه «فاكون» گفته ميشود؛ محل مناسبي براي انبار كردن و يا پخت غذا است، گونه برخورد ديگر كه بيشتر در خانههاي شهري ديده ميشود، استقرار بالكن دورتادور بنا است، اين بالكن علاوه بر آنكه دسترسي اتاقها به يكديگر را تأمين ميكند، مانع از رسيدن باران به بدنه بنا ميشود. |
اما امروزه محصور شدن در پس ديوارهاي سنگي پر تفاخر سبب شده تا ديگر كمتر همسايهاي با همسايگان خود روابط عاطفي داشته باشد و اين معضل حتي به روستاها نيز سرايت كرده است.
در اين شرايط لزوم بررسي المانهاي قابل احيا در معماري گيلان و تبديل آن به المانهايي متناسب با زندگي مدرن امروز، ضرورتي است كه كمابيش احساس ميشود. المانهايي برخاسته از نوع فرهنگ، اقليم و شرايط زندگي در استان كه سبك زندگي را در خطه سرسبز گيلان تعيين ميكرده است.
معماري گيلان؛ ساده و درون گرا
مسئول باستانشناسي معاونت ميراث فرهنگي گيلان، نخستين سازههاي اسكان دائم در گيلان را مربوط به يافتههاي بعد از اسلام ميداند و به خبرنگار مهر ميگويد: هرچند سابقه زيست در گيلان بر اساس كاوشهاي باستانشناسي حدود ۲۳ هزار سال قبل تخمين زدهشده است اما محل اسكان گروههاي اوليه انساني غارها و شكافهاي طبيعي بود و نخستين سكونتگاه بشر اوليه در گيلان «غار دربند» معرفيشده است و بعضاً شاهد سازههاي موقت و نيمه موقتي هستيم كه با عمدهترين مصالح طبيعي يعني چوب ساختهشده بود.
ولي جهاني ميافزايد: زندگي مبني بر شباني و وفور مصالح فراوان و سبكي چوب و كُلُش(ساقه برنج) نياز به استفاده از سنگ در سكونتگاههاي نخستين را منتفي ميكرد و همچنين در برخي مناطق، ساكنان پيشازتاريخ اين نواحي، داراي معماري نيمه يكجانشيني و در برخي موارد يكجانشيني كامل هستيم.
وي استقرارهاي يكجانشيني كامل و ايجاد شهرها در گيلان را مربوط به دوران بعد از اسلام ميداند و تصريح ميكند: حدود دو قرن بعد از اسلام و شيوع آيين علويان، شاهد شكلگيري شهرها و ايجاد مراكز حكومتي اداري و خدماتي هستيم.
معماري بومي گيلان به گونه اي است كه از مركز بنا خارج شده و به حاشيه مي پردازد و بناي اصلي پشت نماي ظاهري يعني نرده ها، ستون ها و تالار و مهتابي قرار گرفته است
اين باستانشناس، سادگي و استفاده از مصالح چوب را مهمترين شاخصه معماري گيلان توصيف ميكند و ادامه ميدهد: دور بودن گيلان از چرخه تحولات عمومي كشور در هنر معماري آن و آموزش شيوههاي جديد در ساختوساز نيز تأثير داشته است.
جهاني تصريح ميكند: منازعات سياسي و مذهبي حكومتهاي كوچك ملوكالطوايفي در گيلان فرصتي براي احداث بناهاي بزرگ و پايدار را نداد و عوامل فرساينده ناشي از اقليم هم مزيد بر علت شد تا معماري گيلان، ساده، بهدوراز مناسبات هندسي و درونگرا باشد.
معماري متناسب با موقعيت جغرافيايي
وي همچنين نوع معماري گيلان را بسته به موقعيت جغرافيايي تقسيمبندي كرده و ميگويد: در عين تشابهات، اختلافهايي در معماري جلگه، ساحل و كوهپايه و كوهستان در نوع مصالح و معماري ديده ميشود.
مسئول باستانشناسي معاونت ميراث فرهنگي گيلان ميافزايد: معماري بومي گيلان بهگونهاي است كه از مركز بنا خارجشده و به حاشيه ميپردازد و بناي اصلي پشت نماي ظاهري يعني نردهها، ستونها و تالار و مهتابي قرارگرفته است.
جهاني همچنين از ديگر نكات بارز معماري بومي گيلان را چگونگي جهتگيري ساختمانها نسبت به بادهاي محلي ميداند و توضيح ميدهد: جهت غربي به دليل شرايط اقليمي(وزش باد و باران) بسته است و سقف روي آن را ميپوشاند. جنوب ساختمان هم به دليل استفاده از آفتاب، ايوانهاي بلند دارد و شرق و بخشي از شمال جنوب هم باز است تا در تابستان هوا جريان داشته و از رطوبت بنا كاسته شود.
وي ادامه ميدهد: قرارگيري بنا بر كرسي بلند و بافاصله از زمين، تقارن در معماري بومي و استفاده از حداكثرمصالح، سبُكي سازه، فقدان تزيينات و داشتن ايوانهايي با ستونهاي چوبي و سرستونهاي تزيينشده نيز از ديگر شاخصههاي معماري بومي گيلان است.
جايگزيني مصالح جديد در معماري مدرن
مسئول باستانشناسي معاونت ميراث فرهنگي گيلان درباره آسيبهايي كه طي سالهاي اخير گريبان معماري استان را گرفته است، ميگويد: معماري محلي گيلان در ۳۰ سال گذشته با تغييرات زيادي روبرو بوده و اين تغييرات و تخريب در مدت ۱۰سال اخير شتاب بيشتري گرفته است بهطوريكه حتي در روستاها نيز شاهد تخريب خانههاي سنتي و يا تبديل آنها به انبار هستيم.
جهاني ادامه ميدهد: عمده موارد اين تغيير، جايگزيني مصالح جديد با مصالح متناسب با اقليم گيلان است براي مثال حلب جايگزين سفال و كلش شده و كاربرد حلب، از سقف شيبها كاسته است. همچنين سنگ و بتن جايگزين چوب شده و ديگر مصالح از پيرامون تهيه نميشود و اكنون ديگر چوب مهمترين شاخصه مصالح معماري گيلان نيست.
وي همچنين به ديگر تغييرات در الگوي معماري يكسان در شهرها و روستاها اشارهكرده و توضيح ميدهد: در معماري بومي همه درها رو به نماي بيرون باز ميشود و جابجايي فصلي در اتاقها و ايوان حكمفرما بود ولي اكنون اين الگو هم تغيير كرده است.
سبك معماري چيني در گيلان
جهاني ضمن ابراز تأسف از اين تغييرات بدون نظارت و ضابطه ميافزايد: متأسفانه حتي شاهديم در تالش و مناطقي از شهرستان سياهكل نيز احداث خانههايي به سبك معماري چيني و ژاپني بدون رعايت الگوي معماري اسلامي رواج گرفته است و تأسفبارتر اينكه مرجع صدور مجوز ساختوساز بعضي از اين سازهها با معماري ناهمگون با الگوهاي ايراني- اسلامي، برخي دستگاههاي دولتي بوده است.
متاسفانه حتي شاهديم در گورستان هاي تاريخي تالش و مناطقي از شهرستان سياهكل نيز خانه هايي به سبك معماري چيني و ژاپني بدون رعايت الگوي معماري اسلامي رواج گرفته است
وي خاطرنشان ميكند: اين تخريب و تغيير الگوي معماري حتي شامل اماكن مذهبي، مساجد و بقاع متبركه هم ميشود.
اين پژوهشگر گسترش نامتوازن و بدون آيندهنگري در شهرها را خطري براي معماري بومي- شهري توصيف و تصريح ميكند: در معماري شهري عوامل فرهنگي و اجتماعي درون جامعه شهري و همچنين تأثير معماري و هنر بيرون از حوزه شهر را ميتوان ديد.
جهاني به تأثير معماري بومي گيلان از معماري ديگر كشورها هم اشارهكرده و ميافزايد: اين تأثير را ميتوان از الگوي معماري سرزمينهاي همجوار يعني كشورهاي اروپايي قفقاز و تركيه نيز مشاهده كرد.
وي شاخصترين بناهاي الگو گرفته از معماري اروپايي را مجموعه بناهاي ميراثي ميدان شهرداري رشت ميداند و ميگويد: متأسفانه اين ساختمانهاي شاخص واقع در ميدان اصلي شهر تابستان امسال بدون نگاه ميراثي از بين رفت و بناهاي منعطف مركز را تحت تأثير قرار داد. ضمن اينكه در اثر اين فعلوانفعالات سريع و بدون لحاظ نگاه ميراثي، بقاياي آثار دوره سلجوقي و دوره قاجار مدفون در دل خاك اين ميدان نيز كاملاً از بين رفت و به تاريخ پيوست.
تغيير معماري، نيازي برخواسته از زندگي مدرن
هرچند تغيير سبك معماري از سنتي به مدرن سيماي سنتي و بومي شهرها را با تغيير و تحول اساسي و گاهي بيهويت مواجه كرده است اما يك مهندس گيلان پژوه و عضو سازمان نظاممهندسي استان اين تغييرات را برخاسته از نيازهاي زندگي مدرن ميداند.
«روبرت واهانيان تبريز» دراينباره مي گويد: الگوي معماري گذشته خاص نيازهاي همان زمان شكلگرفته بود و در شرايطي كه سبك زندگي و امكانات بهتر زيستن تغيير كرده و افزايش جمعيت، الگوي آپارتماننشيني را ناخواسته به ما تحميل كرده است، نه نسل جديد ميتواند در سازه مسكوني گذشته زندگي كند و نه ضوابط شهرسازي اجازه چنين معمارياي را در شهرها ميدهد.
وي تأكيد ميكند: سبك زندگي گذشته با نيازهاي همان زمان شكلگرفته بود و الگوي زندگي فعلي برآمده از نيازهاي جديد است ولي ميتوان الگوي معماري گذشته را كماكان در روستاها و حاشيه شهرها با امكانات زيست جديد ترويج كرد.
بااينحال وي نگاهي به عقبه معماري گيلان را در رسيدن به درك درستي از تغييرات اين منطقه ضروري دانسته و ميگويد: تا قرنها پيش ساكنان بومي با استفاده از مصالح موجود در طبيعت (چوب و ني و كلش و گل) مسكن ميساختند. جنگلهاي بكر و انبوه، مردابها، پشهها و انواع بيماريها، حيوانات درنده و فقدان مراكز پزشكي امكان زيست در گيلان را بسيار سخت ميكرد.
توجه به گيلان در عصر صفوي
واهانيان ادامه ميدهد: به دليل كوههايي كه استانهاي نوار ساحلي كاسپين را محاط كرده، عملاً يكفاصلهاي بين گيلان و استانهاي مركزي بود و بهنوعي گيلان تا قرنها يك منطقه فراموششده بهحساب ميآمد و همين امر ايستايي را بر بسياري از حوزهها ازجمله معماري گيلان تحميل ميكرد كه يكساني در الگوي معماري و مبتني بر استفاده از مصالح طبيعي، شاخصه معماري شهري و روستايي گيلان بود.
اين گيلان پژوه ميافزايد: بعد از اسلام، و حتي تا قرنها بعد- كه حكومتهاي محلي در ايران سر برآوردند- گيلان همچنان استاني فراموششده از ديد دولت مركزي بود و به دليل كوهها و جنگلهاي انبوه، امكان حضور در گيلان نبود و تا پيش از صفويه، يك ايالت خودمختار در دست خاندان «اسحاق وند» و «كياييان» محسوب ميشد.
واهانيان اظهار ميكند: در سال ۹۷۰ خورشيدي و پس از تشكيل دولت صفويه، فردي از جانب شاه تهماسب صفوي از خاندان آل اسحاق فومن، حكمران گيلان ميشود و در سال ۱۰۱ خورشيدي و با حضور مقتدرترين شاه صفوي يعني شاهعباس، دولت مركزي به خاطر دو محصول سودآور يعني برنج و ابريشم به گيلان توجه ميكند.
بروز تحولات در معماري گيلان
اين محقق ادامه ميدهد: پسازآن شاهد احداث جادههايي در گيلان هستيم كه تجارت را تسهيل ميكرد و احداث جاده قديم معروف به «راه شاهعباسي» -راهي بود كه از كوههاي صعبالعبور ديلمان و عمارلو عبور كرده و به قزوين ميرسيد- در دستور كار قرار گرفت و درست از اين زمان به بعد است كه شاهد تحولاتي در معماري گيلان هستيم كه از اواخر دوره قاجار شدت بيشتري گرفت.
برخي از بناهاي ميراثي گيلان، يا به تمامي از معماري نئوكلاسيك روسيه الگو پذيرفته و يا تلفيقي از معماري اروپايي و بومي است و به جز الگوي معماري، مصالح آن نيز متفاوت است
وي ميافزايد: با شروع مشروطه تحولات شگرفي در نوع معماري ديده ميشود و شاهد ساخت بناهايي با كاربريهاي جديد هستيم همچنين بعد از مشروطه نهادهاي مدني چون انجمن شهر، بلديه، مؤسسات آموزشي، بيمارستان، هتلها و … در جامعه سر برآورد و طبيعتاً الگوي معماري آنها هم بومي نيست.
واهانيان به تأثيرپذيري الگوي معماري گيلان از سبك معماري نئوكلاسيك اروپا به خاطر همجواري نيز اشاره و تصريح ميكند: برخي از بناهاي ميراثي گيلان، يا به تمامي از معماري نئوكلاسيك روسيه الگو پذيرفته و يا تلفيقي از معماري اروپايي و بومي است و بهجز الگوي معماري، مصالح آن نيز متفاوت است.
وي ادامه ميدهد: از زماني كه نوع مصالح تغيير يافت و الگوهاي معماري جديد به گيلان راه يافت، آرامآرام يكساني در نوع معماري مسكوني هم تغيير پيدا كرد و بهعنوان نمونه، عمارت ميرزا خليل رفيع، يك سازه كاملاً روسي است. سازهاي كه اولين شهردار رشت حتي مصالح و نقشه آن را نيز از روسيه وارد كرد.
ضوابط شهرسازي عاملي بازدارنده براي بروز خلاقيت در معماري
عضو نظاممهندسي گيلان در ادامه ضوابط معماري و شهرسازي را عاملي بازدارنده براي بروز خلاقيت در حوزه معماري ميداند و ميافزايد: يكي از پديدههاي بازدارندگي در عرصه معماري، ضوابط معماري و طرحهاي تفصيلي و جامع است.
واهانيان توضيح ميدهد: وزارت مسكن، راه و شهرسازي طرحهاي جامع را طي يك مناقصه به مهندسان مشاور ميدهد و طرحهاي جامع تدوينيافته پس از تأييد وزير مسكن و تأييد شوراي عالي شهرسازي از طريق وزير كشور به استانداريها و سپس به شهرداريها ابلاغ ميشود و به عبارتي اين طرحها خارج از فضاي هر استان تدوين ميشود.
وي ادامه ميدهد: متأسفانه نظاممهندسي استانها هيچ دخل و تصرفي در طرحهاي جامع ندارند و مهندسان استانها چارهاي ندارند جز اينكه تمام اسلوب آن را بپذيرند.
اين گيلان پژوه تأكيد ميكند: معماري امروز خلاقيت خود را تنها در نما خلاصه ميكند و نماي ساختمان هم بهمثابه ويتريني براي فروش كالا شده است.
واهانيان، راهكار برونرفت از اين چالش را حضور بخش خصوصي ميداند و يادآور ميشود: بااينكه در قانون اساسي به فعاليت بخش خصوصي صحه گذاشتهشده، ولي عمدهترين مشكل كشور امروز در بسياري از حوزهها عدم فعاليت بخش خصوصي در يك رقابت آزاد است.
هرچند مدرن شدن زندگي و پيدايش نيازهاي جديد متناسب با اين نوع زندگي دليل عمده تغيير سبك زندگي و نوع معماري در كل كشور را تشكيل ميدهد اما شايد بتوان با نگاهي جديد و خلاقانه آنچه را كه تا پيشازاين متناسب با نوع زندگي مبتني بر اقليم هر استان در معماري به كار گرفته ميشده را احيا كرد چراكه بدون شك احياي المانهاي معماري، سبك زندگي را نيز تحت تأثير قرار خواهد داد.